یک شروع پرقدرت و به دنبالش فراموشی محض. دیدنش عادیست. "عادی" را می خواهم جور دیگری معنا کنم: منسوب به عادت. امان از عادت ها! کارهای بی دلیلی که میل به آنها وجود دارد و در تقابل با کارهای بادلیل، روزگار می گذرانند.
تقریبا همهی ما رویا داریم. رویای داشتن چیزی یا کسی یا حالتی درونی. این، سر مقابل طیف انتخاب است (انتخاب: برگزیدن چیزی از میان چند چیز). چه مرضی گریبانمان را گرفته و به یک سر طیف چسبانده که یکی از او می خوریم و یکی از دیوار عادت ها؟ عجب از انسان و تفکراتش.
چندین ماه پیش برای رساندن آنچه در دل داشتم به شما و قلمگرمی خودم، این کنج عزلت را افتتاح کردم؛ روزی آمدم، و پیش از رفتن در را کل گرفتم. نمی دانم کدام طرف در گیر کردم که گذرم باز به این جا افتاد! هر چه باشد، از اینستاگرام بهتر است.
و ما ادراک ما الاینستاگرام؟ آینهی تمام قد جهان پیشرفته. یکی روی تخت شاهی نشسته و طوری قانون گذاشته که من رعیت، اختیار تمام کارهای شخصیم را نداشته باشم. شاید بپرسید "چرا؟"؛ لازم می دانم به چند موردش اشاره کنم:
نمیخواهم جامهی ملامتگری به تن کنم که فلانش کج است و گر نه می توان تا فردا غر زد و ناله کرد. وبلاگ برای من عشق اولی ست که فراموش نشود. در نظر دارم پس از کمی خانهتکانی، بازگردم تا سحر چه زاید باز.
درباره این سایت